هوس های من
براي پسرم
خيلي روزا تصورت ميكنم. و تو تصورات من تو شبيه بابات هستي. بخصوص يه عكس ناز بابايي داره كه من عاشقشم. هميشه هم تو تصوراتم يه بادي سفيد تنته..
چراشو نميدونم. اما خيلي دوست داشتني هستي عزيزم. گاهي اوقات با تمام وجودم شكممو بغل ميكنم و بهت فكر ميكنم
اين روزا حسابي شيطون شدي. تكونهات خيلي زياد و شديد شده و بزودي شدت تكونات كم ميشه نفس مامان چون جات تنگ خواهد شد و تو احتمالا براي به دنيا اومدن روز شماري ميكني
از تكون هات فيلم گرفتم كه ببيني چه وروجكي بودي پسرم.
اگه بخام توضيح بدم كه چه خوردنيهايي تو اين چند ماه دوست داشتم و زياد ميخوردم بايد بگم هنوزم عاشق هر چيز شيرينم. انقد كه تو شيريني پسر نازم
تو تابستون من به اندازه ي تمام عمرم انگور خوردم!! هيچ وقت تو زندگیم انقد انگور نخورده بودم و هيچ وقت هم فك نميكردم تا اين حد بتونم انگور دوست داشته باشم حبه ي انگور ماماني
البته هندونه هم جز ميوه هايي بود كه واقعا زياد ميخوردم ، وای یییی
و الان كه دو ماه از پاييز ميگذره خوره ي انار هستم. روزي ٢ يا ٣ تا انار ميخورم!!
دست رد به انار نميزنم تو هيچ شرايطي...براي خودم هم اين هوس ها جالب و جذاب شده دونه ي انارم